تحقیق در مورد ابومسلم خراسانی
(ابومسلم عبدالرحمان بن مسلم خراسانی و در اصل بهزادان پسر وندادهرمز)، با کنیه «ابوایوب» (بعضی او را ابومسعود گفتهاند)، از سرداران بزرگ ایرانی پس از اسلام است. اسم پدر او را بعضی عبدالله و برخی میسره آوردهاند. مرگ او به سال ۱۳۴ ه.ق. در اریحا روی داد و جسد او را به اورشلیم بردند و در آنجا بخاک سپردند.
نام و کنیه
نام و نسب او را در مآخذ مختلف به وجوه گوناگون آوردهاند. از پارهای از روایات چنین برمیآید که نام و کنیه ابومسلم نخست ابواسحاق ابراهیم بن حیکان بوده است. بعضی منابع او را ابو مسلم عبدالرحمان بن مسلم و برخی ابو مسلم عبدالرحمن بن عثمان بن سیار و بعضی دیگر ابو اسحاق ابراهیم بن عثمان بن بشار بن شیدوش پسر گودرز دانستهاند. چندین روایت برای ابومسلم و نیاکان او نامهای ایرانی برشمردهاند. یک سلسله نسب این است: بهزادان بن بنداد هرمز بر همین مبنا، نام پدر ابومسلم پیش از اسلام آوردنش، بنداد بوده و بعد به عثمان تغییر یافته است. در یک روایت دیگر نام جد او را شنفیر روز(احتمالاً تصحیف شهفیروز)آوردهاند در برخی از این تبارنامهها، نسب ابومسلم یکباره پس از نام نیایش، به شیدوش(=شیدوخش) فرزند گودرز میرسد که از فرزندان بزرگمهر شمرده شدهاند. و در کتاب محاسن اصفهان(تالیف مفضل بن سعد ما فروخی اصفهانی) وی از نوادگان رهام پسر گودرز از پهلوانان بزرگ شاهنامه شمرده شدهاست. به نظر می رسد زمانی که ابومسلم نزد ابراهیم امام آمد،ابراهیم بنا بر احتیاط لازم دید تا او نام و کنیة خود را به بومسلم،عبدالرحمن بن مسلم تغییر دهد
تولد و نژاد
در یک روایت گفته شده که ابومسلم به هنگام ورود به خدمت محمد بن علی و سپس آمدنش با ابوموسی به کوفه،۲۰ ساله بوده است با توجه به تاریخ درگذشت محمد بن علی(۱۲۴یا۱۲۵ق)،میتوان تولد ابومسلم را بین سالهای ۱۰۰تا۱۰۵ق تعیین کرد و در برخی مأخذ سال تولد او صریحاً ۱۰۰ق ذکر شده است. در مورد نژاد ابومسلم و محل تولدش اختلاف زیادی است که به نظر می رسد منشاء عباسی داشته باشد. به طوریکه پدر او را یمنی دانسته و یا او را کنیزه زاده ای در خانه آلمعقل در کوفه نامیده اند. اما در روایات بی طرفتر چنین دریافت میشود که پدر او از خاندانهای قدیمی ایرانی بوده که سلسله خود را به شاهان قدیم کیانی نسبت میداده اند. محل تولد او را برخی «فریدن» اصفهان دانستهاند و دستهای وی را از ناحیه «فاتق» اصفهان میدانند که بعدها به خراسان رفتهاست. عدهای وی را اهل روستای «سنجرد» یا«ماخوان» مرو دانستهاند. بر طبق برخی روایات خاندان او از موالیان مردی خزاعی بوده اند که بسیار سختگیری در خراج میکرده و آنها را مورد ظلم بسیار قرار داده بود. لذا از نزد او گریخته و به ادریس ابن معقل عجلی پناه بردند که از زمین داران منطقه بود. در این روایت همچنین سخن از نیای مادری ابومسلم میرود که سرپرستی او را برعهده داشته است. پس پدر ابومسلم،احتمالاً بسیار زود-پیش یا اندکی پس از تولد او-در گذشته بوده است. نخستین کس از طرفداران عباسی که ابومسلم با او آشنا شد،ابوموسی سرّاج است. او شغل سراجی و لگام سازی داشته و برای فروش مصنوعات خود به نواحی جبل و خاصّه اصفهان سفر میکرده و اهل کوفه بوده و از بزرگان امر دعوت بوده است ابوموسی، نامههای هواداران کوفی را که به سبب شغلش کمتر سوءظن برمیانگیخت، نزد محمد بن علی میبرد به روایتی ابوموسی با پدر ابومسلم نیز آشنا بود و همو ابومسلم را به ابوموسی سپرد و او در ۷سالگی با ابوموسی به کوفه آمد. بر همین اساس ریشه روایاتی که اور را کنیز زاده خاندان آل معقل دانسته اند آشکار میشود.[۴]
ورود به حرکت ضد اموی در کوفه
زمانی که ابومسلم به کوفه آمد گروهی از رجال عباسی دستگیر شده در زندان بودند ابومسلم که به عنوان غلام آل معقل،به نزد ایشان رفت و آمد میکرد و نقش واسطة رجال محبوس و آزاد را همچون ابوموسی سراج داشت.از سوی دیگر روایت بسیار نادر ولی مهمی در دست است که نشان میدهد ابومسلم با دیگر شیعیان کوفه بیارتباط نبوده است. از جمله او از جنبش مغیره حمایت کرد.
از حدود سال ۱۲۰تا۱۲۴ق خبر اندکی از فعالیتهای او به دست رسیده به نظر میرسد به فعالیتهای اقتصادی دست زده است. در این دوران جنبش دعوت عباسی نیز خاموش بود که دلایل متعددی داشت یکی از آنها مرگ محمد بن علی و جانشینی ابراهیم امام بود که مدتی برای سازماندهی مجدد میطلبید. در این دوران ابومسلم احتمالان برای جلوگیری از ایجاد سوءظن میان امویان به عنوان غلام میان سران اصلی دعوت رد و بدل میشد تا اینکه در نهایت به نزد امام ابراهیم راه یافت. در باب این آشنایی چنین نقل شده که
« |
ابراهیم امام که گفتهاند از زیرکی و هوشمندی ابومسلم در شگفت شده بود،دربارة او از ابوسلمه پرسید و ابوسلمه بنا بر این گزارش او را آزاد کردة خود خواندو گفت که میتواند او را به ابراهیم واگذارد،و ابراهیم پذیرفت |
» |
ابومسلم مدتی-ظاهراً یکی دو سال-نزد ابراهیم ماند و چندان به وی نزدیک بود که همگان گمان میبردند که بندة اوست
- نویسنــده : gilfun
- نظرات :
- تاریــخ : سه شنبه 18 مهر 1396
- دستــه : تحقیق,دانش آموزی,